فروکش نمیکند... داغی و کبودی این غم فروکش نمیکند... هرچه تقلا میکنیم، باز جمعههای چشم انتظاری، درمانمان نمیکند...
غایب دور از نظر! پیمانههای توبه را سر میکشیم و باز بقچه راز و نیاز را پهن میکنیم. برای جمعهها دلنگرانیم.
آقا! شما که میدانید دوری، چه درد حزینی است و سکوت و دلتنگی، چه جمع بدقوارهای است، بیایید... شما که میدانید عشق، چقدر مظلوم و معصوم است، روی چشممان قدم بگذارید...
پنج شنبه مهربان از راه رسیده و عاشقان، محبوب ترین نام عالم را زیر لب زمزمه میکنند و مثل همیشه، مثل همه دوران، ضربان قلبها حرفها در خود میکوبد.
بیداری و اشک و رؤیا و دعا باز میآمیزند درهم و هربار، جز نام مبارک مهدی(عجل الله تعالی فرجه) از این ادغام برنمیخیزد.
حاجت مان را باز تا روز روشن و دلپذیر پنج شنبه میآوریم و به ثانیهها دخیل میبندیم... تک و تنهایی مان را... ارادت مان را... استغفارمان را...
دوباره بلند بلند عهد و فرج سر میدهیم و از زشتی همیشه مان میگریزیم تا دلیرتر از دیروز به درگاه پروردگار سجده ببریم.
تا بخوانیم موعودجان! جانانِ جهان! هبوط مان را بگذر و باز به پایان دعاهایمان، آمین بفرما. آمین بفرما آن وقت را که رو به قبله از حضرت دوست، ظهور حضرت عشق را تمنّا میکنیم.
نظر شما